ادامه مطلب
ماه کامل خرچنگ،بازگشت به خانه

پیرمردی که در بستر مرگ افتاده بود خانوادۀ خود را فرا میخواند. او به هرکدام از بچهها، زنان، و خویشاوندان بسیارش یک چوب کوتاه نازک میدهد و میگوید: «چوب را بشکنید.» همۀ آنها با کمی تلاش چوبهای خود را به دو نیم میکنند. «وقتی روح تنهاست و کسی را ندارد، همین اتفاق میافتد و راحت میتوان آن را شکست». بعد پیرمرد به هرکدام از افراد قبیلهاش چوب دیگری میدهد …