پیرمردی که در بستر مرگ افتاده بود خانوادۀ خود را فرا میخواند. او به هرکدام از بچهها، زنان، و خویشاوندان بسیارش یک چوب کوتاه نازک میدهد و میگوید: «چوب را بشکنید.» همۀ آنها با کمی تلاش چوبهای خود را به دو نیم میکنند.
«وقتی روح تنهاست و کسی را ندارد، همین اتفاق میافتد و راحت میتوان آن را شکست».
بعد پیرمرد به هرکدام از افراد قبیلهاش چوب دیگری میدهد و میگوید: «دوست دارم بعد از مرگ من اینطور زندگی کنید. چوبهایتان را روی هم بگذارید و دستههای دوتایی و سهتایی درست کنید. حالا این دستهچوب را از وسط نصف کنید.»
وقتی یک دستهچوب دوتایی یا سهتایی داشته باشیم، هیچکس نمیتواند آنها را بشکند.
پیرمردی لبخندی میزند و میگوید: «وقتی کنار روح دیگری میایستیم قوی هستیم. وقتی با دیگران هستیم نمیشکنیم.»
امشب،ساعت 4:05 صبح وقت تهران،شاهد ماه کامل نشان خرچنگ خواهیم بود.نشان خرچنگ در استرولوژی کارمیکی،اشاره به اولین مراحل شکل گیری وابستگی و نیاز ما به دیگران دارد.در زندگی های مختلف،هر فردی زخم های زیادی را در نشان خرچنگ تجربه میکند،زمانی که از طرف دیگران طرد میشود و یا چه بسا کهن الگوی یتیم را از سر میگذراند.اما خرچنگ یاداور بازگشت به مادر الهی و تجربه ی دوباره تعلق داشتن به چیزی فراتر و عظیم تر از انسان هایی است که ما به ان ها وابسته میشویم.خرچنگ نماد در اغوش گرفته شده و تجربه ی حس امنیت است،زمانی که ما احتیاجی به نقش بازی کردن برای کسی نداریم تا پذیرفته بشویم.زمانی که تروماهای زندگی گذشته،باعث فراموشی ما نمیشوند...
خرچنگ نماد خانه ی نخستین است،جایی که روح در ان جا شکل میگیرد و در اغوش گرم مادرانگی الهی حضور دارد،تا زمانی که به خاطر فعال شدن نشان مخالف ان،یعنی کپریکورن،روح از مادر الهی خود جدا شده و در دنیای مادی هبوط را تجربه میکند.داستان اسطوره ای این دومحور،داستان به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح است،انسانی که انرژی روح الهی خود را فعال میکند و دنیای مادی را ترک میگوید تا دوباره در محضر والد الهی خود حضور داشته باشد،مسیح مادر زمینی خود را ترک میگوید،اما مریم مقدس تمام مدت در قلب خود میدانست،فرزند او،در واقع از همان اول هم به وی تعلق نداشته،بلکه وی تنها به صورت واسته ای برای هبوط روح مسیح به زمین عمل کرده است.به همین علت در پای صلیب،مریم مقدس،درد تمام زن ها و مادران زمینی را به صورت یکجا تجربه میکند،چراکه با قلب عظیم خود متوجه شد که تمامی انسان ها،فرزندان الوهیت بوده و روزی باید دوباره به پیش والدین اصلی خود بازگردند.والد الهی که هرگز برای هیچ کدام از کودکان خود درد و رنج و سختی روی زمین را نمیخواهد،والدی که با عشق بی حد و مرز خود،روح را در هر کدام از انسان ها دمید و همواره در حال هدایت فرزندانش به سوی خود است.هر کدام ما از مهمان این روح الهی هستیم،هر کدام از ما خواهر و برادرانی هستیم که از یک والد سرچشمه گرفته ایم و در کنار یکدیگر به سطوح بالای پیشرفت روحانی و معنوی خواهیم رسید.
در استرولوژی کارمیکی،خرچنگ نماد بخشش خط خونی و ژنتیکی ماست،که اگر ان را از ابتدا دنبال کنیم،به مادر و پدر اولیه ی زمینی خود میرسیم،یعنی ادم و حوا.والدینی سرتاسر پر از شکست که تن به وسوسه های زمینی داده و هرگز اگاه به عواقب رفتار و انتخاب خود نبودند.عواقب نفرین ادم و حوا،زجر کشیدن نسل بشر برروی دنیای مادی ای شد که شاید هرگز جایگاه روح والای الهی در انسان ها نیست،اما حسرت گذشته را خوردن،همواره در اکتاو پایین نشان خرچنگ صورت میپذیرد؛به همین علت این نشان را با نوستالژی و رابطه ی عمیق عاطفی با گذشته یکسان دانسته اند.این ماه کامل،در حال اگاه کردن تک تک انسان ها در مورد ارزش و جایگاه حقیقی اشان در برابر خداوند،والد اصلی روح هاست...پدر و مادر اصلی هیچ فردی،نه والدین زمینی او بلکه والد الهی روح اش،یعنی خداوند بلند مرتبه است.ادم و حوا،والد بدن فیزیکی انسان ها و خداوند،والد روح والا و الهی ان هاست.خورشید نیز در جایگاه پدر الهی یعنی نشان کپریکورن جای دارد،پدری که تمام فرزندان خود را اگاه به عواقب رفتارها و تصمیمات اشتباه میکند،چراکه خورشید در استرولوژی کارمیکی با اگاهی یافتن و روشن شدن حقیقت روح مرتبط است.طی این ماه کامل،ممکن است خاطرات بسیاری چه از این زندگی و چه بسا زندگی های گذشته در کالبد احساسی خردجمعی فعال شود،خاطراتی که مرتبط با تحقیر و طرد شدن توسط خانواده و جامعه در ارتباط است.هم ماه و هم خورشید با سیاره ی حاکم بر این ماه کامل یعنی زحل،در زوایای هماهنگی قرار داشته و این خود مهر تاییدی است بر بیدار شدن شفقت و محبت انرژی مردانگی الهی که همان بخش پدرانه الوهیت میباشد،بخشی که با قدرت روحی انسان ها گره خورده است و به هرکس شجاعت بیدار شدن و در هم شکستن تمامی زنجیر هایی که باعث به پایین کشیده شدن جایگاه و منزلت روح بلند بالای انسانی میشوند را میدهد.
طی این ماه کامل ممکن است طیف احساسات زیادی را تجربه کنید،از خشم و عصبانیت تا گریستن و شفقت.با خودتان راحت باشید و خود فردی باشید که به مانند والدی قدرتمند،از خود محافظت و مراقبت میکنید.سعی کنید با کودک درون تمام افراد ارتباط برقرار کنید و به نقاب هایی که به خاطر سختی دنیای مادی هر فردی روی صورت خود میزند(نشان کپریکورن)توجهی نکنید.طی این انرژی ها،به انرژی زنانگی الهی اجازه بدهید در تک تک سلول های شما جریان پیدا کند و از اینکه انرژی ای نادیدنی از شما مراقبت و حمایت کند،نترسید.ما بیشتر از انکه شما تصورش را داشته باشید تحت حمایت نیروهای نادیدنی ای قرار داریم که هرگز برای حتی یک ثانیه نگاه و حمایتشان را از روی ما برنمیدارند.به خاطر زاویه ی مربع مرکوری و مارس در کماندار با نپتون در ماهی،بسیاری از ما اعتقاد و باورمان به ماورا و معنویت را شاید از دست داده و یا "ایمان شرطی"شده به الوهیت داریم،یعنی اگر الوهیت ارزوهای و شهوات من را براورده کند،ان زمان تنها من باور به کائنات خواهم داشت.این مربع تمام دلایلی که ما ایمان شرطی شده و یا چه بسا تعصبات خاص خود را رابطه با الوهیت داریم را زیر سوال میبرد.چراکه الوهیت همان خانواده اصلی ماست،و زمانی که ما الوهیت باور و ایمان نداریم،درواقع به مانند روح های یتیمی هستیم که باور داریم هرگز توسط چیزی یا انرژی ای نجات داده نخواهیم شد.با مربع پلوتو و ژوپیتر نیز،این انرژی برای ما پررنگ خواهد شد،چراکه ژوپیتر نماد ایمان بی چون و چرا به انرژی های برتری است که شانس و برکت را در زندگی ما به وجود میاورند و اما پلوتو در نشان کپریکورن این احساس را ممکن است به ما بدهد که همه ی ما محکوم به زجر کشیدن و از دست دادن هستیم.اما به خاطر اینکه زحل در اب های نپتونی در حال تطهیر شدن است،همه ی ما در واقع دوباره به اغوش گرم الوهیت و ماترکیس الهی در حال ورود هستیم،همه ی ما دوباره در حال تجربه ی تعلق داشتن به زمین و این زندگی هستیم و اینکه هیچ کدام از ما یتیم و تنها نیستیم،همواره خداوند و نیروهای برتر روحانی در پشت پرده در حال حفاظت و حمایت از ما هستند،و تنها دلیلی که ما نمیتوانیم به راهنمایی هایشان گوش فرا بدهیم،به خاطر ترسیدن ها و تروماهایی است که از زندگی های گذشته با خود به همراه اورده ایم.
این ماه کامل با خود هدیه ی فعال شدن معجزات زیادی را دارد،ایا امادگی دریافت هدیه ها و برکت ها از طرف والد اصلی خود را دارید؟یا مثل کودکانی لجباز عشق و محبت و هشدار های این والد را پس میزنید؟جواب در پیش شما قرار دارد.
ماه کامل مبارک.در اگاهی خرد ستارگان باشید.
محور خرچنگ و کپریکورن را در کدام خانه از چارت تولدتان دارید؟سیاره یا محوری در این نشان ها دارید؟
پایان این پست را با تکه ای از کتاب زنانی که با گرگ ها میدوند،تمام میکنیم:
اگر به جنگل نروی، هرگز هیچچیز رخ نخواهد داد و زندگیات هرگز آغاز نخواهد شد.
آنها گفتند: «بیرون نرو. به جنگل نرو. بیرون نرو.»
دختر پرسید: «چرا نروم؟ چرا امشب نباید به جنگل بروم؟»
«آنجا گرگ بزرگی هست که آدمهایی مثل تو را میخورد. به جنگل نرو. بیرون نرو. فهمیدی؟»
طبیعتاً دختر بیرون رفت. او بههرحال به جنگل رفت. و البته همانطور که به او هشدار داده بودند، با گرگ برخورد کرد.
دختر گفت: «این زندگی من است، نه قصهای کودکانه. احمقها، من باید به جنگل بروم و با گرگ ملاقات کنم، وگرنه زندگیام هرگز آغاز نمیشود.»
اما گرگی که دختر با آن برخورد کرد به دام افتاده بود. یک پای گرگ در تله بود.
گرگ نالید: «کمکم کن. وای، کمکم کن! آیییی، آیییی، آیییی!»
او همینطور مینالید: «کمکم کن، کمکم کن! اگر کمکم کنی بهت جایزه میدهم.»
چون شیوۀ گرگ در اینگونه ماجراها اینطور است.
دختر پرسید: «از کجا بدانم که به من صدمه نمیزنی؟»
او باید سوال میکرد، پس پرسید: «از کجا بدانم که مرا نمیکشی و استخوانهایم را اینجا نمیگذاری؟»
گرگ گفت: «چه سوالی! تو فقط باید به حرف من اعتماد کنی.» و شروع کرد به نالیدن و دوباره زوزه کشیدن.
دختر گفت: «خب، امتحان میکنم. بسیار خب، بیا!» و تله را باز کرد و گرگ پنجهاش را از آن بیرون کشید. دختر روی زخم او را با گیاهان و علفهای دارویی مرهم گذاشت.
گرگ نفس راحتی کشید و گفت: «وای، متشکرم دختر مهربان».
دختر از آنجا که قصههای منفی زیادی خوانده بود، گریهکنان گفت: «حالا بیا و مرا بکش و بگذار همۀ این جریان تمام شود.»
اما نه، این اتفاق نیفتاد. بهجای این کار، گرگ پنجهاش را روی بازوی او گذاشت.
او گفت: «من گرگی از زمان و مکان دیگرم.» و یکی از مژههای چشمش را کند و به دختر داد و گفت: «از این استفاده کن و خردمند باش. از این به بعد تو میفهمی که چهکسی خوب است و چهکسی خوب نیست. فقط از چشم من نگاه کن تا همه چیز را بهوضوح بدانی. برای اینکه اجازه دادی من زندگی کنم، قول میدهم طوری زندگی کنی که قبلاً هرگز نکردهای…»
به این ترتیب دختر به دهکدهاش برگشت؛ خوشحال از اینکه زنده است.
دختر در این بصیرت جدید نهتنها حقهبازها و ظالمها را میبیند، بلکه قلبش هم بینهایت رشد میکند، زیرا او با این استعدادی که گرگ به او بخشیده، به هر کسی با دید تازهای نگاه میکند و ارزیابیاش میکند.
چنین بود که او فهمید آنچه پیشینیان میگویند درست است، و گرگ خردمندترین موجود است.