پرومیتئوس:
آری!من آدمیان را از اندیشه مرگ در حال آمدن،رهاندم!
سرآهنگ:
این درد را چگونه دوا کردی؟
-امید ناپیدا را در جان آن ها نهادم...
معرفی تِلوس(Thelos)
این کلمه،از واژه ی یونانی مشتق شده که به معنی "هدف" و "پایان"بوده و در متون مسیحی و یهودی،اشاره به نقشه و هدف نهایی خالق برای نوع بشر دارد.نخستین باری که این کلمه استفاده گردید،توسط ارسطو بوده و در جهان بینی منحصر به فرد خود،تلوس را بالاترین حد تکامل یک ارگانیسم یا موجود زنده تشریح کرده است.کلمه ی تلوس،هم چنین باعث به وجود امدن شاخه "پایان شناسی یا غایت شناسی-Teleology"گردیده است،شاخه ای که به این اصل میپردازد که تمامی موجودیت ها،صرف نظر از دیدگاه یا استفاده انسان ها،دارای اهداف ذاتی هستند که توسط خالق در وجودشان گذاشته شده است.این مبحث حتی در هنگام مرگ حضرت مسیح نیز بررسی شده است،زمانی که انجیل یوحنا ایه ی 19:30 میخوانیم که عیسی در حالی که نفس های اخر خود را برروی صلیب میکشید،اخرین جمله ای که به زبان میاورد این است:
تمام شد.(تلوس)
کل کتاب عهد عتیق نیز حتی اشاره به این موضوع دارد که امدن عیسی برروی زمین،براساس نقشه ای از پیش تعیین شده بوده که عیسی را به عنوان فردی که "خود پست و زمینی"را قربانی "خود برتر و الهی"میکند،به تمام جهان نشان داده شود.عیسی تمام آن نقشه را تنها در دو کلمه کامل کرد...
از منظر فلسفی،نسل بشر،در حال تکامل و طی کردن سطوح مختلف هوشیاری بوده تا به اخرین مرحله که مرحله ی "انسان معنوی"یا"آدام کادمون"است،دست پیدا کند.با ورود پلوتو به نشان آکواریوس،زنگ تسریع شدن این فرایند برای همگان به صدا درامده است.تلوس در واقع رساندن خود به چنان مرحله ی پیشرفته ای از منظر ارتعاشی است که باعث رسیدن انسان به "کالبد نوری"یا همان "کالبد کوانتومی"میگردد.
تِلوس،طرح نهایی پیشرفته ترین معمار دنیا برای نوع بشر است،طرحی که انسان را به سطوح بالای ذهنی و دریافتی ای میرساند که تا کنون نظیر آن دیده نشده است و اگر هم وجود داشته،تمامی مدارک و شواهد دال بر وجود چنین گونه ی پیشرفته ای،تماما نابود گشته است.نابودی این شواهد در تمامی فرهنگ های دنیا،از بین النهرین باستان گرفته تا مصر و امریکای مرکز،توسط سیلی عظیم و مهیب صورت پذیرفته است.(برای اطلاعات بیشتر در مورد این سیل،به داستان حضرت نوح و گیلگمش مراجعه کنید)
متاسفانه،در گذشته،طرح تلوس با شکست مهلکی رو به رو گردید.انسان های شکل گرفته،تماما از فرصت های بی نظیری که خالق در اختیارشان گذاشته بود تا به بالاترین حد اتحاد و نوع دوستی برسند،سواستفاده کرده و از قدرت و هوش بی همتای خود،برای کنترل و نابودی دیگر هم نوعان خود،استفاده کردند.در اسطوره های آفرینش یهودی،انسان برتری که خداوند در نظر گرفته بود،انسانی که در واقع نتیجه ی اتحاد با عالم ماورا و معنویت بود،"آدام کادمون"نامیده میشد.برای رسیدن به این طرح انسان برتر،نمونه های اولیه ای ایجاد گردید که یکی از معروف ترین این نمونه ها،"نِفِلیم ها"نامیده شدند که ترکیبی از انسان زمینی و بیگانگان بود.اما نفیلیم ها از منظر سطح ذهنی بسیار عقب مانده بوده و هرگز قادر نبودند که "تلوس"را به مرحله ی موفقیت کامل برسانند.
نگاهی به توصیف نفلیم ها در کتاب مقدس در آیات 1 تا 4 فصل ششم سفر پیدایش می اندازیم،موجوداتی که وجودشان به طور کامل توسط کتاب مقدس تایید شده است:
- و واقع شد که چون آدمیان شروع کردند به زیاد شدن بر روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند،
- پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکومنظرند، و هر کدام را که برمیگزیدند، به زنی میگرفتند.
- و خداوند گفت: «روح من تا ابد در انسان نخواهد ماند چرا که او جسمی فانی است. لیکن ایام عمر او صد و بیست سال دوام خواهد آورد.»
- و در آن ایام و پس از آن مردان تنومند (نفیلیم) در زمین بودند؛ هنگامی که پسران خدا با دختران آدمیان آمیزش کردند و آنها برای ایشان اولاد زاییدند، اینان قهرمانانی از دوران کهن بودند که نامور شدند...
خداوند برای نابودی این موجودات،سیلی عظیم را میفرستد،سیلی که به طور کامل،وجود آنان را از روی زمین،محو میکند.اما حال،ارتباط این داستان های اساطیری،با ترنزیت پلوتو در نشان اکواریوس در چیست؟جواب در گذشته ی نسل بشر نهفته است.
اکواریوس،نماد اینده در آسترولوژی کارمیکی است،نماد هدف نهایی خلقت نوع بشر که همواره در حال "بهتر کردن و پیشرفته کردن"نوع بشر است.نشان قبل از اکواریوس،نشان کپریکورن است،نشانی که با "زمان و ساعت و مکان"مرتبط است،نشانی که روح را در ساختار دنیای مادی و زمان و مکان گیر میاندازد.اما نشانی که بعد از کپریکورن،پا به عرصه وجود میگذارد،اکواریوس است،نشانی که تمامی ساختارهای زمانی را در هم میشکند و باعث ورود روح به عوالم فراتر از دنیای سه بعدی شناخته شده برای بشریت میگردد.انسان،در استانه ی ورود به عالمی نو و تازه است،عالمی که باستانیان همواره از پیدایش ان سخن گفته اند،زمانی که نسل بشر به بالاترین حد درک از ساختار کیهان و انرژی دست پیدا میکند،زمانی که پرومتیوس ها،انسان ها را از اندیشه مرگ در حال امدن میرهانند.
در آسترولوژی کارمیکی،سیاره ی پلوتو،سیاره ی حاکم بر مرگ و نابودی است،حاکم بر فرایند تجزیه شدن و تغییر ساختارهایی که دنیای مادی بر انسان غالب میکند.روح همواره در وحشت از دست دادن ساختارهای از پیش تعیین شده به سر میبرد،ساختارهایی که باعث گیرافتادن در "قوانین زمان و مکان"میشوند که اگر از منظر معنوی به آن نگاه کنیم،در واقع همان گیرافتادن انسان در چرخه ی تناسخ و کارما است که در فرهنگ هند و تبت به عنوان سامسارا شناخته میشود.ماندن در این چرخه ی معیوب،روح را به چنان مرحله ای از سردرگمی میرساند که در "کتاب تبتی"مردگان،روح همواره در "باردو"یا به فارسی"برزخ ابدی"قرار میگیرد،تا زمانی که به خود اجازه بدهد که از اندیشه ی مرگ در حال امدن،خود را برهاند.
در اسطوره ی پرومیتئوس،این تیتان عظیم،به انسان ها،آتش را هدیه میدهد.اما این اتش،بصورت تحت لفظی،اتش واقعی نیست،بلکه اتش دانش و شناخت عمیق از قوانین کیهانی است.روح هنگامی که به دانش ذات خود پی ببرد،فرقی با نور ندارد،این روح خود تبدیل به منبع اتش و گرما و خرد برای دیگران میشود،و تلوس خداوند برای هر انسانی همین است،انسانی که به اصل نخستین خود که همان گرما و عشق و نوع دوستی است،بازمیگردد و میداند تک تک انسان های روی زمین نیز،همان نور و گرما هستند...(البته باید به این اصل توجه کرد که با ورود پلوتو به نشان اکواریوس،تمامی سایه ها و ترس هایی که جلوی بیدار شدن این نور و اتش را در هرفردی میگیرد،به سطح کشیده خواهند شد).رستاخیز انسان معنوی در حال اتفاق افتادن است،مردم بسیاری "خود پست و فرومایه"را قربانی "انسان وعده داده شده"میکنند.هر فردی،وعده ی خالق برای رسیدن به تلوس است.
پرومتئوس،به انسان ها گرما و امیدی را هدیه میدهد که تنها با "دانش شهودی"به دست می اید،دانشی که به مانند صاعقه ای بر انسان فرود میاید.سیاره ی حاکم بر نشان اکواریوس،اورانوس میباشد،سیاره ی دسترسی به خاطرات آکاشیک و دیدن گذشته،حال و اینده به صورت همزمان.اما چرا با ورود پلوتو به نشان اکواریوس،انسان به ابعاد بالاتر به زودی دسترسی پیدا می کند؟
ادامه دارد...